next page
prev page

501- وقتى احمد بن اسحاق قمى به حضرت عرض مى نمايد: ((من هميشه برايم ممكن نيست نزد شما حاضر شوم ، در اين موارد به چه كسى مراجعه كنم و قول چه كسى را قبول كنم و مورد عمل قرار دهم ؟))حضرت در پاسخ فرمود: هذا اءبو عمرو، الثقة الامين ، ماقاله لكم فعنى يقوله و ما اداه اليكم فعنى يوديه ر. ك : معجم رجال الحديث ، ج 11، ص 112.
502- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 178؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 58.
503- كمال الدين ، ص 507، ح 37.
504- رجال ، كشى ، ص 442، ح 830.
505- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 240؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 60.
506- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 240؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 60.
507- اين سخن ، زمانى بيشتر تاءييد مى شود كه به اتهام منصور، نسبت به امام صادق عليه السلام توجه كنيم كه طى آن ، حضرت را متهم نمود كه وكيلش ، معلى بن خنيس را براى جمع كمك براى نهضت محمد بن عبدالله (نفس زكيه ) به سوى شيعيانش فرستاده است . همين اتهام موجب شد كه منصور، حضرت با به بغداد فرابخواند. نظير همين اتهام را هارون به امام كاظم عليه السلام نسبت داد. ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11993.
508- متوكل عباسى به خاطر همين حساسيت نسبت به وكلاى امام هادى عليه السلام ، ايوب بن نوح ، - وكيل ناحيه كوفه - را تحت تعقيب قرار داد (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص ‍ 81). ئ غلى بن جعفر همانى را محبوس نمود و تصميم به قتل وى گرفت و در پاسخ وساطت وزيرش ‍ - عبيدالله بن يحيى بن خاقان - گفت : ((خودت را براى وساطت نسبت به او و اموالش به زحمت مينداز، چرا كه عمويش مرا خبر داده كه او، رافضى و وكيل على بن محمد است ))(رجال ، كشى ، ص ‍ 607، ح 1129، و ح 1130، بحارالانوار، ج 50، ص 183)، متوكل همچنين ، سر وكيل مناطق بغداد، مدائن و قراى سواد يعنى ابوعلى بن راشد را به شهادت رساند، و برخى ديگر مانند عيسى بن جعفر بن عاصم را با ضربت عمودى بر سرش كشت ، و ابن بند را ابتدا 300 تازيانه زد، سپس در دجله انداخت . (رجال ، كشى ، ص 603، ج 1122).
509- عبدالله بن سليمان ، وزير عباسى ، وقتى از وجود وكلايى براى ناحيه مقدسه آگاه مى شود، كسانى را به عنوان جاسوس و به ظاهر براى تحويل وجوه شرعى ، نزد وكلاى متعددى كه مورد سوء ظن واقع شده بودند مى فرستد تا وكالت آنها را احراز كند، ولى با ارشاد حضرت هيچ يك از وكلا اقدام به قبول وجهى نكردند تا زمانى كه خطر كاملا رفع شد. (بحارالانوار، ج 51، ص 310، ح 30).
510- در اين باره ، ر. ك : تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 472؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 131؛ كمال الدين ، ص 483، ح 4؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 10222؛ رجال ، كشى ، ح 1005؛ بحارالانوار، ج 82، ص ‍ 50؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 185.
511- رجال ، كشى ، ص 433، ح 817.
512- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، ضرقم 12084.
513- ر. ك : مكتب در فرايند تكامل ، ص 22؛ معجم رجال الحديث ، ج 4، ص 74.
514- وسائل الشيعة ، ج 20، ص 114، و ج 18، ص 100؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص 281، و ج 1 رقم 200، و ج 2، رقم 106.
515- رجال ، كشى ، ص 557 - 558، ح 1053.
516- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 217.
517- رجال ، كشى ، ص 509، ح 983.
518- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 226.
519- امام صادق عليه السلام ، معلى بن خنيس را به خاطر افشاى بعضى از اسرار، كه منجر به قتلش ‍ نيز شد، مورد نكوهش قرار داده و فرمود: ((خداوند معلى را بيامرزد، من انتظار اين را داشتم ؛ چرا كه او سر ما را فاش نمود و...، هركس اين اسرار ما را نزد غيراهلش فاش كند مبتلا به سلاح يا طناب دار مى شود.))(بحارالانوار، ج 75، ص 85).
520- كمال الدين ، ص 501، ح 28؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 237.
521- درباره تعيين وكالى نواحى ، به عنوان نمونه به نصب ابوعلى بن راشد به جاى على بن حسين بن عبدربه توسط امام هادى عليه السلام ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 513، ح 991، و درباره بررسى عملكرد وكلا، به جريان حسابرسى از يكى از وكلاى خائن توسط امام صادق عليه السلام (وسائل الشيعة ، ج 13، ص 291)، و در مورد معرفى شخصيت وكلا به شيعيان ، و معرفى عثمان بن سعيد عمرى به گروهى از شيعيان يمن توسط امام عسكرى عليه السلام (بحارالانوار، ج 51، ص 345)، و در مورد عزل وكلاى خائن ، جريان لعن و عزل ((فارس بن حاتم قزوينى ))توسط امام هادى عليه السلام و دستور كشتن وى توسط آن حضرت (رجال ، كشى ، ص 522، ح 1033 تا ح 1011)، در مورد معرفى جريانات دروغين وكالت و بابيت به نامه امام هادى عليه السلام ، به يكى از شيعيان ، و اعلام بى زارى از محمد بن نصير نميرى و حسن بن محمد بن باباى قمى (رجال ، كشى ، ص 520، ح 999)، و در مورد تعيين وظايف ، به نامه امام عسكرى عليه السلام - مبنى بر نصب ابراهيم بن عبده و تعيين وظايف او - توجه شود (رجال ، كشى ، ص 509، ح 982).
522- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 137.
523- در اين موارد به تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9607، و ج 1، رقم 1286؛ رجال نجاشى ، ص 243؛ و رجال ، كشى ، ص 513، ح 991 و ص 549، ح 1038، مراجعه شود.
524- ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 171.
525- رجال ، كشى ، ص 569، ح 1115.
526- تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11994 ؛ معجم رجال الحديث ، ج 18، ح 237؛ بحارالانوار، ج 47، ص ‍ 81 و 342.
527- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210.
528- رجال ، نجاشى ، ص 229؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 135.
529- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 427 - 428.
530- ر. ك : بحارالانوار، ج 51، ص 310، ح 30.
531- براى توجيه بيشتر در اين مبحث به كتاب تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام از دكتر جاسم حسين ، ص 134 و 174 مراجعه شود.
532- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2، ص 498؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، 179.
533- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 189؛ رجال ، كشى ، ص 596، ح 1115.
534- درباره عبدالرحمن بن الحجاج از اين منابع اطلاعات بيشترى دريافت كنيد:
الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ بحارالانوار، ج 47، ص 343؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 134، معجم رجال الحديث ، ج 9، ص 322؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 20، تنقيح المقال ، ج 2، رقم 6365، و رجال ، كشى ، ص 441، ح 829، و 83.
535- مناقب ، ابن شهرآشوب ج 4، ح 280.
536- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 211.
537- تنقيح المقال ، ج 3 رقم 10820.
538- درباره شخصيت معلى بن خنيس ر. ك : مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 225؛ معجم رجال الحديث ، ج 18، ص 237؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 11994، شيخ طوسى ، ص 210.
539- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ معجم رجال الحديث ، ج 19، ص 42؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 1245؛ رجال شيخ طوسى ، ص 324.
540- الارشاد، شيخ مفيد، باب ذكرالامام القائم بعد ابى الحسن عليه السلام ، ص 304.
541- ر. ك : تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12084؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210، بحارالانوار، ج 47 ص ‍ 342.
542- ر. ك : مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 308 - 402؛ و تاريخ اهل البيت عليهم السلام ، منسوب به ا بن ابى الثلج بغدادى ، ص 147 - 151.
543- در اين باره ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 433، ح 817 تا ح 820.
544- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 210؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 6794.
545- رجال شيخ طوسى ، ص 369.
546- درباره اين چند تن ، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 493، ح 946؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 43؛ بحارالانوار، ج 49، ص 17؛ الواقفيّة ، ج 1، ص 190.
547- رجال ، نجاشى ، ص 139؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 5780؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام .
548- رجال ، كشى ، ص 483، ح 910؛ بحارالانوار، ج 2، ص 251.
549- رجال ، نجاشى ، ص 77؛ رجال ، كشى ، ص 549 - 551.
550- رجال ، شيخ طوسى ، ص 385؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 9470.
551- تنقيح المقال ، ج 3، رقم 12846.
552- ر. ك : مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 361؛ بحارالانوار، ج 92، ص 328؛ وسائل الشيعة ، ج 12، ص ‍ 341.
553- ر. ك : رجال ، كشى ، ص 596؛ اعيان الشيعه ج 7، ص 62؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 21.
554- رجال ، كشى ، ص 596، ح 1053 و ص 611، ح 1135 و 1136.
555- ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 137.
556- درباره او، ر. ك : رجال ، كشى ، ص 513، ح 992؛ رجال ، نجاشى ، ص 74؛ تنقيح المقال ج 1، رقم 1195.
557- درباره شخصيت او، و همچنين درگيرى او با فارس بن حاتم قزوينى ، ر. ك : رجال ، شيخ طوسى ، ص 432 و 418؛ رجال ، كشى ، ص 606، ح 1129 و ص 523، ح 1005؛ بحارالانوار ج 50، ص 183؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212.
558- شرح تفصيلى فعاليت ها و سرانجام امر فارس بن حاتم در منابع زير مطالعه كنيد:
رجال ، نجاشى ، ص 219 - رجال ، شيخ طوسى ، ص 420؛ رجال ، كشى ، ص 527، ح 1003 تا ح 420؛ رجال ، كشى ، ص 527، ح 1003 تا ح 1011؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 100.
559- رجال ، كشى ، ص 510، ح 984؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212.
560- ر. ك : رجال ، كشى ، 512، ح 991 و 992؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 212؛ تنقيح المقال ، ج 2، ص ‍ 281، و فصل كنى ، ص 27، و ج 1، ص 331.
561- رجال ، كشى ، ص 531، ح 1015؛ اعيان الشيعة ، ج 2، ص 123.
562- درباره او، ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 214؛ معجم رجال الحديث ، ج 11، ص 112؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 210؛ تنقيح المقال ، ج 2، رقم 7783؛ مكتب در فرايند تكامل ، ص 112 - 126.ض
563- ر. ك : الغيبة ، شيخ طوسى ، مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 434؛ مستدرك الوسائل ، ج 12، ص ‍ 374؛ تنقيح المقال ، ج 1، ص 50؛ رجال نجاشى ، ص 66، و ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 150 و 170 - 171.
564- كمال الدين و تمام النعمة : 478؛ تنقيح المقال ، ج 3، رقم 10304، و ر. ك : تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 150 و 170 - 171.
565- رجال ، كشى ، ص 509، ح 983، و ص 575، ح 1088.
566- همان ، ص 542، ح 128، مكتب در فرايند تكامل ، ص 55.
567- المعتمد على الله (256 - 279 ه -).
احمد بن جعفر معروف به ((معتمد))پانزدهمى خليفه عباسى ، در ماه رجب سال (256 ه -) به خلافت رسيد. او در اين هنگام 25 سال بيشتر نداشت . مدت خلافت او را 23 سال نوشته اند. از اين مدت ، 17 سال آخر آن ، با عصر ((غيبت صغرا)) ى امام مهدى عليه السلام مقارن بود.
در زمان خلافت ((معتمد))قدرت در دست برادرش ، موفق ، بود. عزل و نصب ها در دست او، و فرماندهان نظامى هم ، گوش به فرمان او بودند، معتمد قدرت چندانى نداشت . بعد از مرگ ((موفق )) ، پسرش ((معتضد))به جاى پدر به تدبير امور پرداخت و در زمان خلافت معتمد قدرت فراوانى داشت .
در زمان خلافت معتمد، ابتدا ((عبيدالله بن يحيى بن خاقان ))وزير بود و بعد از مرگ ، پسرش ‍ ((عبيدالله بن يحيى بن خاقان ))وزير متوكل شد. و بعد از آن به ترتيب ((حسن بن مخلد)) ، ((سليمان بن وهب ))و ((صاعد بن مخلد))به پست وزارت نايل آمدند و در سال (265 ه -) بعد از همه اين افراد، پست وزارت به ((اسماعيل بن بلبل ))رسيد.
وقتى كه تدبير امور در دست معتضد بود، به بهانه هايى اسماعيل بن بلبل را از از وزارت خلع كردند و سپس دستگير، زندانى و شكنجه نمودند كه بر اثر شكنجه در سال (278 ه -) جان سپرد. بنا به نوشته مورخانى ؛ مانند ((مسعودى ))و ((ابن اثير))معتمد مردى عياش و خوشگذران بود و هدفى جز ارضاى هواهاى نفسانى خود نداشت . در زمانى كه تدبير امور در دست برادرش ((طلحه ، ابواحمد موفق ))بود، او معتمد را زندانى كرد، با اين وصف معتمد اولين خليفه اى بود كه زندانى شد. با اين همه ، او مردى بيرحم و خونريز بود و از قطعه قطعه كردن افرادى كه مى كشت لذت مى برد. گويند كه مرگ او بر اثر پرخورى اتفاق افتاد. (تاريخ اسلام ، حسن ابراهيم ، ج 3، ص 12 - 17؛ مروج الذهب ، مسعودى ؛ الكامل فى التاريخ ، ابن اثير).
568- المعتضد بالله (279 - 289 ه -). شانزدهمين خليفه عباسى
ابوالعباس ، معتضد، احمد بن طلحه در همان روز مرگ عمويش ، معتمد به خلافت رسيد. او از رجب سال (279 ه -) تا ربيع الاخر سال (289 ه -) به خلافت پرداخت .
مسعودى ، مدت خلافت وى را 9 سال و 9 ماه و 2 روز ذكر نموده است .
او در حاليكه از اسلام چيزى نمى دانست به نام خليفه رسول خدا بر مردم فرمانروايى كرد. او پايبند به احكام اسلام و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله نبود.
در وصف او نوشته اند: او روز عيد فطر براى مردم نماز عيد خواند و در ركعت اول 6 تكبير و در ركعت دوم يك تكبير گفت . وى مردى عياش و خوشگذران بود و بيت المال را بى رويه مصرف مى كرد.
مسعودى مى نويسد: معتضد براى خود قصرى ساخت به نام ثريا كه 000/400 دينار هزينه ساخت آن شد. بنا به نوشته برخى از مورخان ، طول اين قصر چند فرسخ بود! او مردى بسيار سخت دل و با قساوت بود و به مردم شكنجه روا مى داشت .
مثلا در سال (280 ه -) محمد بن حسن بن سهل ، برادرزاده فضل بن سهل ، ذوالرياستين را در بغداد دستگير كردند و پيش معتضد بردند، معتضد او را به طرز فجيعى كشت ؛ گويند: او را به ميله درازى به سيخ كشيدند و در حضور معتضد دو سر ميله را بلند كردند و روى آتش گرفتند و به اين وسيله او را زنده زنده سوزاندند. (مروج الذهب ، مسعودى ، ج 2، ص 597؛ تاريخ الاسلام ، حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 17 - 20).
569- المكتفى بالله (289 - 295 ه -). هفدهمين خليفه عباسى
بعد از معتضد با پسرش مكتفى ، على بن احمد، بيعت كردند و او را به عنوان هفدهمين خليفه عباسى برگزيدند. وى از ربيع الاول سال (289 ه -) تا ذيقعده سال (295 ه -) خليفه بود. بنا به نوشته مسعودى ، مدت خلافت او 6 سال و 7 ماه و 12 روز بود.
مكتفى در آغاز خلافتش بر خلاف سياست پدر خود معتضد عباسى ، يك سرى كارهاى خوب انجام داد. او دستور داد تا سياهچال هايى را كه معتضد براى شكنجه مردم ايجاد كرده بود، ويران كنند و زندانيان را آزاد نمايند. به دستور او مكان ها و منازلى كه پدرش به زور از مردم گرفته بود به صاحبانش ‍ برگرداندند. او در آغاز خلافت با اين كارها دل هاى مردم را تا حدودى به سوى خود جلب كرده ، اما در برابر اين سياست مردم پسند، وزيرى بسيار خشن و خونريز به نام قاسم بن عبيدالله داشت كه بر او مسلط بود، پس از وفات قاسم بن عبيدالله ، وزير ديگرش عباس بن حسن بر او چيره شد.
بعد از گذشت چندى از خلافت مكتفى ، سياست مردم دارى خويش را تغيير داد و به همان سياست ظالمانه پدرش روى آورد و در پى ظلم و ستم مردم حركت كرد و اموال مردم را مصادره نمود و به اين وسيله مردم دعاگوى او، به نفرين وى روى آوردند. (تاريخ الاسلام ، ابراهيم حسن ، ج 3، ص 19 - 20).
570- المقتدر بالله (295 - 320 ه -). هجدهمين خليفه عباسى
بعد از مكتفى ، در همان روز مرگش ، با مقتدر برادرش ، بيعت كردند، مسعودى مى نويسد: روز يكشنبه 13 ذيقعده سال (295 ه -) با جعفر بن احمد، ملقب به مقتدر بيعت كردند. او در اين هنگام تنها 13 سال داشت .
مدت خلافت او 24 سال و 11 ماه و 16 روز بود.
در زمان خلافت وى افرادى ؛ مانند عباس بن حسن ، على بن موسى بن محمد بن فرات ، محمد بن عبيدالله بن يحيى بن خاقان ، على بن عيسى بن داود جراح ، حامد بن عباس ، عبدالله بن محمد بن عبيدالله بن خاقانى ، احمد بن عبدالله خصيبى ، ابوعلى محمد بن على بن مقله ، سليمان بن حسن بن مخلد، عبيدالله بن محمد كلواذى ، حسين بن قاسم بن سليمان بن وهب و فضل بن جعفر بن موسى بن فرات ، يكى پس از ديگرى به وزارت رسيدند.
به نوشته مسعودى ، 16 بار در مدت خلافت مقتدر پست وزارت بين عده اى رد و بدل شد.
در زمان مقتدر، افسران ، موالى و وزراء، او را از خلافت خلع كردند و برادرش ((قاهر))را به جايش ‍ نشاندند، اما مقتدر با حيله توانست بار ديگر خلافت را در دست گيرد. او بعد از آن كه مجددا به قدرت رسيد، به برادرش گفت : مى دانم كه تو مقهور شدى ، تو قاهر نيستى . برادرش با شنيدن اين سخنان گريست و گفت برادر مرا نكش ... (مروج الذهب ، ج 4، ص 660 - 661).
در دوره خلافت مقتدر با تعويض هر وزير، سياست عوض مى شد. مثلا هنگامى كه ((محمد بن عبيدالله بن يحيى بن خاقان ))و همفكران او به سمت وزارت مى رسيدند، رابطه حكومت با شيعيان تيره مى شد و جو اختناق و وحشت در مورد آنان حكمفرما مى گشت . و بر عكس هنگامى كه پست وزارت به ((ابن فرات ))مى رسيد رفتار دستگاه خلافت با شيعيان بهتر مى شد.
به همين جهت خاندان بنى نوبخت ، از جمله حسين بن روح نوبختى سومين نايب خاص امام مهدى عليه السلام كه از قبل مورد احترام خاص دربار عباسيان بود، در زمان مقتدر به مدت 5 سال (312 - 317 ه -) دستگير و زندانى شد.
مقتدر در روز چهارشنبه ، 3 روز مانده از شوال سال (320 ه -) در بغداد كشته شد بنا به نوشته ابن اثير در ((الكامل )) : او با بدترين وضع به دست عده اى از بربرها و آفريقائيان ، دور از يارانش كشته شد. در حاليكه دورش را گرفته بودند، به رويش شمشير كشيدند و او را كشتند. (تاريخ طبرى ، حوادث سال 320 ه -).
571- القاهر بالله (320 - 322 ه -). نوزدهمين خليفه عباسى
يك روز پس از كشته شدن مقتدر، با برادرش محمد بن احمد، ملقب به القاهر بالله بيعت كردند و او را به عنوان نوزدهمين خليفه عباسى برگزيدند. و بعد از 1 سال و 6 ماه و 6 روز در تاريخ 5 جمادى الاولى سال (322 ه -) او را از خلافت خلع كردند و چشمانش را ميل كشيدند.
قاهر در مدت كوتاهى كه خليفه بود چند بار پست وزارت را تعويض نمود. ابوعلى ، محمد بن على بن مقله را در سال (321 ه -) به عنوان وزير برگزيد. سپس او را عزل نمود و به جاى او احمد بن عبدالله بن حصيبى را وزير خود انتخاب نمود.
اخلاق وى ثباتى نداشت ، با دشمنان بدرفتارى مى كرد و بسيارى از افراد را با دست خود مى كشت . او نيزه كوچكى داشت كه هر وقت در خانه خود راه مى رفت آن را به دست مى گرفت و به هنگام نشستن آن را جلوى خود مى گذاشت و هركس را مى خواست با آن مى كشت .
به همين جهت عده اى از افسران ترك ، بر ضد او تبانى كرده و بر وى شوريدند و شبانگاه قصرش را محاصره كردند، وقتى سر وصدا را شنيد در حاليكه مست بود از خواب پريد و به اين سو و آن سو دويد، تا شايد از دست آنان بگريزد. اما او را گرفتند و هر دو چشمش را از حدقه در آوردند (تاريخ الخلفا، سيوطى ، ص 388).
572- الراضى بالله (322 - 329 ه -). بيستمين خليفه عباسى
پس از آنكه ((القاهر بالله ))به وسيله افسران ترك از خلافت خلع شد، با برادر زاده اش ، ابوالعباس ، محمد بن جعفر، پسر مقتدر ملقب به الراضى بالله ، بيعت كردند. آغاز خلافت وى 6 جمادى الاولى سال (322 ه -) و پايانش 10 ربيع الاول سال (329 ه -) بود و مدت خلافت وى 6 سال و 11 ماه و 3 روز بود.
در زمان ((الراضى بالله )) ، ابوعلى ، محمد بن على بن مقله ، ابوعلى ، عبدالرحمان بن عيسى بن داود بن جراح ، ابوالقاسم كرخى ، ابوالقاسم ، سليمان بن حسن بن مخلد، ابوالفتح بن جعفر بن فرات و ابوعبدالرحمان محمد بريدى ، يكى پس از ديگرى وزير خليفه شدند.
رابطه راضى با حسين بن روح سومين نائب ويژه امام مهدى عليه السلام خوب بود. او گاهى مى گفت : ديگران مى گويند: اماميه خمس مال را به ((ابن روح ))مى دهند، ولى ما اين اتهام را رد مى كنيم و مدعى هستيم كه دروغ است و اگر هم درست باشد مگر اين كار خلاف است ؟ به خدا سوگند آرزو دارم تا 1000 انسان به مانند او بودند و اماميه مى توانستند درائى ها و اموال خود را آنقدر به آنها بدهند تا بى نياز شوند.
جريان شلمغانى در زمان راضى پيش آمد و به دستور او شلمغانى به دار آويخته شد. (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم ، دكتر جاسم حسين ، ص 205 - 206).
573- الكامل ، ج 6، ص 206 (به نقل از: تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 348).
574- تاريخ الخلفا، سيوطى ، ص 367.
575- الكامل ، ج 6، ص 237 (به نقل از: تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 347)؛ مروج الذهب ، ج 2، ص 664.
576- تاريخ الخلفا، سيوطى ، ص 365.
577- مروج الذهب ، ج 2، ص 609.
578- تاريخ الخلفا، ص 308.
579- تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 447.
580- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 179.
581- تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 349 - 350.
582- ((قرامطه ))فرقه اى از ((اسماعيليه ))هستند كه به امامت محمد بن اسماعيل معتقدند و مى گويند: محمد فرزند اسماعيل هفتمين امام ، قائم ، مهدى و پيامبر است . او زنده است و در بلاد روم زندگى مى كند. (مراجعه شود به فرق الشيعه ، نوبختى ).
583- مروج الذهب ، ج 2، ص 638 - 666؛ الغيبة الصغرى ، محمد صدر، ص 356 - 361، دايرة المعارف ، محمد فريد وجدى ، واژه قرمط، ج 7، ص 719.
584- الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 362.
585- دكتر جاسم حسين ، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى ، ص 199.
586- مروج الذهب ، ج 2، ص 663.
587- مروج الذهب ، ج 2، ص 663.
588- الكامل ، ج 8، ص 186 - 189، (اقتباس از: كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن ، عميد زنجانى ، ص 156 - 157).
589- مروج الذهب ، ج 2، ص 663.
590- تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 353 - 355.
591- تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 126.
592- همان ، ص 157.
593- همان ، ص 162 به بعد.
594- يكى از شهرهاى قديمى اسپانياست كه در دوره حكومت امويان بر اندلس ، اين شهر مركز حكومت آنان بود.
595- تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 170.
596- همان ، ص 65.
597- همان ، ص 73.
598- همان ، ص 146 به بعد.
599- همان ، ص 115 به بعد؛ درباره حكومت حمدانيان ر. ك : دايرة المعارف بزرگ اسلامى ، ج 1، ص ‍ 692 - 688.
600- تاريخ الاسلام دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 103 به بعد.
601- همان ، ص 135 به بعد.
602- همان ، ج 2، ص 145.
603- همان ، ص 253.
604- العصر العباسى الثانى ، دكتر شوقى ضيف ، ص 53 - 66.
605- تاريخ الاسلام دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 423.
606- همان ، ص 424؛ تاريخ الخلفاء، ص 384.
607- تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 424؛ العصر العباسى الثانى ، دكتر شوقى ضعيف ، ص 83.
608- العصر العباسى الثانى ، دكتر شوقى ضيف ، ص 92.
609- تاريخ الخلفاء، ص 386؛ تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 433.
610- تاريخ الاسلام ، ج 3، ص 433.
611- العصر العباسى الثانى ، ص 55 - 56.
612- الكامل ، ج 6، ص 73؛ تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 346.
613- الكامل ، ج 6، ص 55؛ تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 353.
614- مروج الذهب ، ج 2، ص 610.
615- تاريخ الاسلام دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 458.
616- همان ، ص 440.
617- براى اطلاع بيشتر ر. ك : العصر العباسى الثانى ، دكتر شوقى ضيف ، ص 53 - 91؛ تاريخ الاسلام ، دكتر حسن ابراهيم حسن ، ج 3، ص 423 - 459.
618- ابوالحسن ، على بن اسماعيل بن اسحاق بن سالم بن اسماعيل بن عبدالله بن موسى بن بلال بن ابى بردة بن ابى موسى اشعرى ، (260 - 324 ه -) براى اطلاع درباره زندگى او ر. ك : بحوث فى الملل و النحل ، جعفر سبحانى ، ج 2، ص 1710.
619- همان ، ص 31.
620- براى توضيح درباره مكتب اشعرى ، ر. ك : بحوث فى الملل و النحل ، جعفر سبحانى ، ج 2.
621- اضواء على السنة المحمديه ، محمود ابوريه ، ص 43.
622- صحيح بخارى ، به شرح كرمانى ، ج 2، ص 6؛ سيره پيشوايان ، مهدى پيشوايى ، ص 326.
623- الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 340.
624- تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 345.
625- حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، باقر شريف القرشى ، ص 114 - 115.
626- سيد محمد صدر در اين باره مى نويسد: ((از برخى نقل شده است كه مدت غيبت صغرياى حضرت حجت عليه السلام 74 سال بود. اين يا مبنى بر تسامح است و يا آن كه آغاز غيبت صغرى را از هنگام ولادت امام مهدى عليه السلام ؛ يعنى سال (255 ه -) دانسته اند. و البته اين ادعا مبنى بر تسامح است . زيرا امام مهدى عليه السلام گرچه در زمان حيات پدر گرامى اشت مخفى بود، ولى اين اختفا را نبايد جزء غيبت صغرى به حساب آورد. چون كه امام مهدى عليه السلام در زمان حيات پدر بزرگوارش مسؤ وليت امامت را بر دوش نداشت . به هر صورت بعد از پدر، اين منصب به آن حضرت موكول گرديده است .))(تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 341).
627- سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى ، ج 2، ص 492.
628- نهج الدعوات و منهج العبادات ، على بن موسى بن محمد بن طاووس ، ص 275، (به نقل از: حياة الامام العسكرى عليه السلام ، باقر شريف القرشى ).
629- الارشاد، مفيد، ص 383 (به نقل از: حياة الامام العسكرى عليه السلام ).
630- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 373 - 474؛ بحارالانوار، مجلسى ، ج 50، ص 327 - 329؛ الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 505.
631- الارشاد، مفيد، ص 362 (به نقل از: حياة الامام العسكرى عليه السلام ).
632- حياة الامام العسكرى عليه السلام .
633- الغيبة شيخ طوسى ، ص 216.
634- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 475.
635- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 505؛ بحارالانوار، مجلسى ، ج 50، ص 328 - 329؛ كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 476.
636- سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى ، ج 2، ص 534.
637- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 475.
638- همان ، ج 2، ص 379؛ سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 2، ص 534 - 535؛ الكافى ، كلينى ، ج 1، ص ‍ 505.
639- الغيبة ، شيخ طوسى ؛ الكافى ، ج 1، ص 505.
640- الغيبة ، شيخ طوسى ؛ الكافى ، ص 176؛ كمال الدين ، ج 2، ص 384.
641- منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 372.
642- ر. ك : حياة الامام المهدى عليه السلام ، باقر شريف القرشى ، ص 115 - 120.
643- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 337؛ كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 440.
644- اقتباس از: مجله حوزه ، ش 71 - 70، ويژه بقية الله الاعظم عليه السلام ، ص 44 - 45.
645- بحارالانوار، مجلسى ، ج 52، ص 51.
646- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق - ج 1، ص 256 - 285.
647- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 337.
648- اقتباس از: در فرايند تكامل ، ص 125 - 126.
649- مراد از طالبيون آنانى هستند كه از نسل حضرت ابوطالب ، پدر گرامى على عليه السلام مى باشند.
650- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 215.
651- بحارالانوار، ج 51، ص 73.
652- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 482؛ منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 266 -267؛ بحارالانوار، ج 5، ص 91.
653- الغيبة ، نعمانى ، تحقيق على اكبر غفارى ، ص 141.
654- بحارالانوار، ج 51، ص 133.
655- بحارالانوار، ج 52، ص 133.
656- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 337.
657- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 204؛ الكافى ، ج 1، ص 336.
658- الغيبة ، نعمانى ، ص 141.
659- بحارالانوار، ج 51، ص 132.
660- بحارالانوار، ج 51، ص 135.
661- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2، ص 480.
662- الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 471.
663- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 203؛ درباره فلسفه غيبت ر. ك : مجله حوزه ، ش 71 - 70، ويژه بقية الله العظم ، ص 353 - 382؛ سيره پيشوايان ، مهدى پيشوايى ، ص 669 - 672.
664- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216.
665- ر. ك : ((كمال الدين و تمام النعمة ))شيخ طوسى ، ج 2، ص 482 - 522.
666- پژوهشى پيرامون زندگانى نواب خاص امام زمان عليه السلام ، على غفارزاده ، ص 33.
667- ر. ك : مجله حوزه ، ش 71 - 70 ويژه بقية الله الاعظم ، ص 72 - 122.
668- فرقه هايى كه پس از درگذشت امام حسن عسكرى عليه السلام به وجود آمدند، در كتاب ((فرق الشيعة ، نوبختى ))14 فرقه بيان شده است و در كتاب بحارالانوار، علامه مجلسى ، جلد 37، والفصول المختاره ، شيخ مفيد نيز همان 14 فرقه بيان شده است . اما سعد بن عبدالله در كتاب المقامات و الفرق ، تعداد آن را به 15 فرقه رسانده است .
669- مسعودى در مروج الذهب مى نويسد: پس از وفات حسن بن على عليه السلام پيروان وى اختلاف كردند و 20 فرقه شدند و ما دلايل هر فرقه را درباره عقيده مذهبى كه دارد و آنچه درباره غيبت مى گويند در كتاب ((سير الحيات ))و كتاب ((المقدمات فى اصول التديانات ))آورده ايم . (مروج الذهب ، مسعودى ، ج 2، ص 572).
670- الفصول المختاره ، ص 321، مجله حوزه ، ش 71 - 70، ص 70.
671- دوره فترت به دوره اى مى گويند كه در آن دوره ، پيامبر و يا امامى نباشد. در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است :
ان الفترة هى الزمان الذى لا يكون فيه رسول و الامام
((همانا فترت زمانى است كه در آن پيامبر و يا امامى نباشد.))
672- اقتباس از: بحارالانوار، ج 37، ص 20 - 34؛ فرق الشيعة ، نوبختى .
673- در بين شيعيان اين 4 تن ؛ يعنى عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان ، حسين بن روح و على بن محمد سمرى را با عناوينى ؛ مانند نواب خاص امام زمان عليه السلام و سفراى آن حضرت ، ((وكلاى خاص )) ، ((نواب اربعه ))و يا ((سفراى اربعه ))مى خوانند.
674- اقتباس از: تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى .
675- شيخ طوسى در كتاب الغيبة ، ص 214 مى نويسد: و انما سمى العمرى لما رواه ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد الكاتب ، ابن بنت ابى جعفر العمرى - رحمة الله - قال ابونصر: كان اسديا فنسب الى جده فقيل العمرى به نوشته ((جواد على )) ، پدر بزرگ عثمان ، عمرو بن حريث صيرفى كوفى بود (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 141).
676- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 214.
677- همان ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 344.
678- اختيار معرفة الرجال ، (معروف به رجال كشى )، ص 523؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
679- علامه حلى در ((خلاصه ))مى نويسد: عثمان بن سعيد بفتح السين ، العمرى بفتح العين يكنى اباعمرو السمان ، يقال له الزيات الاسدى من اصحاب ابى جعفر محمد بن على الثانى عليه السلام ، خدمه و له احدى عشرة سنة و له اليه عهد معروف ، و هو ثقة جليل القدر وكيل ابى محمد عليه السلام
ابن شهرآشوب هم در ((مناقب ))درباره وى مى نويسد: ان عثمان بن سعيد العمرى كان بابا لابى جعفر محمد بن على النقى عليه السلام .
بين سخن علامه حلى و ابن شهرآشوب از يك سو و از سوى ديگر كلام شيخ طوسى در اين باره تنافى دارد. چون يكى مى گويد: عثمان بن باب امام جواد عليه السلام و از 11 سالگى نزد آن حضرت خدمت مى كرد و ديگرى مى گويد: از 11 سالگى خادم امام هادى عليه السلام بود. مرحوم خويى در كتاب گرانسنگ ((معجم رجال الحديث ))بعد از ذكر اين تعارض مى نويسد:
اقول : ان ما ذكره ابن شهرآشوب و العلامة لا يجمع ما ذكره الشيخ من ان عثمان بن سعيد خدم الامام الهادى عليه السلام و له احدى عشرة سنة ، والله العالم بحقيقة الامر، (جلد 11، صفحه 113). و نيز تنقيح المقال درباره عثمان بن سعيد، بحث تحقيقى خوبى دارد. ر. ك : ذيل ترجمه عثمان بن سعيد.
680- رجال كشى ، (اختيار معرفة الرجال )، شيخ طوسى ، ص 526
681- همان ، 580؛ تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
682- احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى قمى ، از بزرگان شيعه است . از امام جواد عليه السلام و نيز از امام هادى عليه السلام روايت نقل كرده است . شيخ طوسى درباره عظمت اين عالم جليل القدر مى نويسد:
احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعرى ، ابوعلى : كبيرالقدر، و كان من خواص ابى محمد عليه السلام و راءى صاحب الزمان عليه السلام و هو شيخ القميين . (معجم رجال الحديث ، خويى ، ج 2، ص 47).
683- اختيار معرفة الرجال ، ص 215؛ منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 392 - 393.
684- عبدالله بن جعفر بن حسن بن مالك بن جامع حميرى ، ابوالعباس قمى ، شيخ و بزرگ قمى ها از علماى بزرگ شيعه است كه كتاب هاى زيادى نوشته است . شيخ طوسى در كتاب رجالش او را از اصحاب امام هشتم ، نهم ، دهم و يازدهم شمرده است . (معجم رجال الحديث ، ج 10، ص 139 - 140).ض
685- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 215؛ بحارالانوار، ج 51، ص 345.
686- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216؛ منتخب الاثر، صافى ، ص 394.
687- كمال الدين ، شيخ صدوق ، و تمام النعمة ، ج 2، ص 435؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 142 و 143.
688- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2 ص 478.
689- مكتب در فرآيند تكامل ، مدرسى طباطبائى ، ص 129 - 130.
690- سال در گذشت عثمان بن ابوسعيد را به دست نياورديم .
691- اعيان الشيعه ، علامه سيد محسن امينى ، جزء مربوط به امام مهدى (عليه السلام ).
692- اقتباس از تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 155.
693- تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، جاسم حسين ، ص 156؛ رجال نجاشى ، ج 1، ص ‍ 218.
694- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 219؛ الكافى ، ج 1، ص 330.
695- الكافى ، ج 1، ص 330.
696- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216.
697- همان .
698- همان ، ص 221 - 222.
699- ابونصر هبة الله بن احمد بن محمد كاتب ، مادربزرگ مادرى او، ام كلثوم دختر سفير دوم امام مهدى عليه السلام ، ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى است كه از وى روايات زيادى نقل شده است . ر. ك : معجم رجال الحديث ، خويى ، ج 19، ص 251 - 252.
700- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 221.
701- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 170.
702- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 226؛ كمال الدين و تمام النعمة ، شيخ صدوق ، ج 2، ص 503.
703- حسين بن روح نوبختى ، از طايفه بنو نوبخت قم بود، او در زمان نخستين نايب و سفير خاص ‍ حضرت حجت عليه السلام به بغداد مهاجرت كرد. و در آنجا تحت سرپرستى محمد بن على بن بلال رشد كرد. (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 192).
704- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 423، تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 192.
705- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 192.
706- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 227.
707- بحارالانوار، ج 51، ص 355؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 227.
708- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 501 - 502؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 225 - 226.
709- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 505 - 506.
710- همان ، ص 503.
711- اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، محمد بن حسن بن حر عاملى ، ج 3، ص 692، ح 107؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، جاسم حسين ، ص 197.
712- حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، باقر شريف القرشى ، ص 130.
713- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، همان ، ص 195؛ سير اعلام النبلاء، شمس ‍ الدين ذهبى ، ج 15، ص 222.
714- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 517.
715- سمرى منوسب به ((سمر))يكى از قراء بصره ، واقع در بين بصره و واسط است . ر. ك : معجم البلدان ، ج 3، ص 264.
716- اثبات الوصية ، مسعودى ، ج 3، ص 266 - 267؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 210.
717- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 517.
718- اثبات الوصية ، همان ، ص 216 - 217.
719- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 516؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 242 - 243؛ بحارالانوار، مجلسى ، ج 51، ص 361.
720- براى روشن شدن معناى مشاهده به مجله حوزه ، ش 71 - 70، ص 72 - 122 مراجعه نماييد.
721- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 516.
722- همان ، ص 503.
723- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 237.
724- همان .
725- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
726- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 240؛ بحارالانوار، ج 51، ص 359.
727- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 236.
728- اقتباس از تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر.
729- بحارالانوار، ج 51، ص 310، الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 195؛ تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 91.
730- همان .
731- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
732- همان ، ص 184.
733- همان ، ص 195.
734- همان ، ص 188.
735- الكافى ، ج ، 517 - 518.
736- الكافى ، ج 1، ص 329 - 331؛ كمال الدين و تمام النعمة ، شيخ صدوق ، ج 2، ص 425 و 340؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 143 و 144؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 221 - 222.
737- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 222.
738- همان ، ص 240.
739- الكافى ، ج 1، ص 525.
740- كمال الدين و تمام النعمة ، همان ، ص 440 - 441.
741- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 176 - 177.
742- اعلام الورى ، طبرسى ، ص 452 - 453.
743- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 229 - 236.
744- همان ، ص 197 - 199.
745- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 478.
746- معجم رجال الحديث ، خوئى ، ج 2، ص 356؛ قاموس الرجال ، تسترى ، ج 1، ص 674؛ بحارالانوار، ج 50، ص 307 (و نقل از: ((الغيبة )) ، شيخ طوسى ، ص 227.)
747- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 244.
748- تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 426.
749- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
750- تنقيح المقال ، ج ، ش 218.

next page
prev page